اعتقادات مسلمانان

ساخت وبلاگ

به نام خداوند بخشنده و مهربان

از آنجا که بر هر انسانی تکلیف است با تحقیق و پژوهش در ادیان مختلف دین بر حق و راه سعادت و تکامل خود را بیابد و اسلام علاوه بر آنکه بر ضرورت تحقیق و دین پژوهی اشاره دارد می فرماید : لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ﴿256﴾ در دین هیچ اجبارى نیست و راه از بیراهه بخوبى آشکار شده است پس هر کس به طاغوت کفر ورزد و به خدا ایمان آورد به یقین به دستاویزى استوار که آن را گسستن نیست چنگ زده است و خداوند شنواى داناست (256) سوره مبارکه بقره آیه شریفه 256

و اما عقاید مسلمانان چیست ؟ در بیانی کلی می توان این عقاید را به دو دسته اصول و فروع دین تقسیم کرد در ابتدا نگاهی فهرست وار به اصول دین خواهیم پرداخت سپس آن را توضیح داده و دلایل و براهین منطقی این اعتقادات را بیان خواهیم کرد

1 – توحید : عقیده به یگانگی خدا که خود مراتبی دارد از قبیل الف- توحید ذاتی ب - توحید صفاتی ج - توحید افعالی د - توحید عبادی که اعتقاد به همه آنها واجب است بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ﴿1﴾ اللَّهُ الصَّمَدُ ﴿2﴾ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ ﴿3﴾ وَلَمْ یَکُن لَّهُ کُفُوًا أَحَدٌ ﴿4﴾ به نام خداوند بخشنده و مهربان بگو اوست‏خداى یگانه (1) خداى صمد [ثابت متعالى] (2) [کسى را] نزاده و زاده نشده است (3) و هیچ کس او را همتا نیست (4) سوره مبارکه اخلاص 2- نبوت : به معنای عقیده به پیامبری محمد بن عبدالله و دیگر پیامبران الهی است.( پیامبر کسی است که از جانب خدا مبعوث شده و برای اثبات مدعای پیامبری خود یک یا چند اثر ما فوق قدرت بشر ابراز می دارد او از هر گونه گناه و اشتباهی مصون بوده (هر گز گناه نکرده) و بر او وحی می شود ) لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِیَعْلَمَ اللَّهُ مَن یَنصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَیْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ ﴿25﴾ به راستى [ما] پیامبران خود را با دلایل آشکار روانه کردیم و با آنها کتاب و ترازو را فرود آوردیم تا مردم به انصاف برخیزند و آهن را که در آن براى مردم خطرى سخت و سودهایى است پدید آوردیم تا خدا معلوم بدارد چه کسى در نهان او و پیامبرانش را یارى مى‏کند آرى خدا نیرومند شکست ناپذیر است (25) سوره مبارکه حدید آیه 25 3- معاد : اعتقاد به جهان بعد از مرگ ( در این دین مرگ مساوی با تباهی نیست و انسان حیات ابدی دارد و تنها با مرگ از عالمی به عالم دیگر منتقل می شود و انسان پس از مرگ در قیامت دوباره زنده می شود و بدن او باز سازی می شود أَیَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَلَّن نَجْمَعَ عِظَامَهُ ﴿3﴾ بَلَى قَادِرِینَ عَلَى أَن نُّسَوِّیَ بَنَانَهُ ﴿4﴾ آیا انسان مى‏پندارد که هرگز استخوانهاى او را جمع نخواهیم کرد (3) آرى قادریم که حتى خطوط سر انگشتان او را موزون و مرتب کنیم (4) سوره مبارکه قیامت آیه 3 و 4 ( البته اشاره به سر انگشتان نوعی اعجاز قرآن است چون علم انگشت نگاری (= علم به تفاوت سر انگشتان انسان ها ) در قرون اخیر کشف شده ) و با روح او به هم می پیوندد ) و آدمی با تمام ابعاد وجودی خود در پیشگاه خداوند ظاهر می شود و و به حساب اعمالشان رسیده خواهد شد یَوْمَئِذٍ یَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتَاتًا لِّیُرَوْا أَعْمَالَهُمْ ﴿6﴾فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ ﴿7﴾ وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ ﴿8﴾ آن روز مردم [به حال] پراکنده برآیند تا [نتیجه] کارهایشان به آنان نشان داده شود (6) پس هر که هموزن ذره‏اى نیکى کند [نتیجه] آن را خواهد دید (7) و هر که هموزن ذره‏اى بدى کند [نتیجه] آن را خواهد دید (8) سوره مبارکه الزلزلة آیات 6 تا 8 4. عدل: به معنای آن است که افعال خداوند متعال از سر دادگری و شایستگی است و به هیچ کس ستم نمی‌کند و هر چیزی را در جای خویش نگه می‌دارد و با هر موجودی، چنانکه شایسته‌است رفتار می‌کند. إِنَّ اللّهَ لاَ یَظْلِمُ النَّاسَ شَیْئًا وَلَکِنَّ النَّاسَ أَنفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ ﴿44﴾ خدا به هیچ وجه به مردم ستم نمى‏کند لیکن مردم خود بر خویشتن ستم مى‏کنند (44) سوره مبارکه یونس آیه شریفه 44 5. امامت: بدین معنا که پس از پیامبر اسلام دوازده امام معصوم منصب خلافت و امامت را بر عهده دارند و آنان منصوب خداوند متعال‌اند. یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن کُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ ذَلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلاً ﴿59﴾ اى کسانى که ایمان آورده‏اید خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیاى امر خود را [نیز] اطاعت کنید پس هر گاه در امرى [دینى] اختلاف نظر یافتید اگر به خدا و روز بازپسین ایمان دارید آن را به [کتاب] خدا و [سنت] پیامبر [او] عرضه بدارید این بهتر و نیک‏فرجام‏تر است (59) سوره مبارکه نساء آیه 59 رابطه عقل و دین مبین اسلام از آنجا که در دین اسلام عقل و علم و وحی و دین دو چیز مخالف هم نیست که قبول یکی مستلزم نفی دیگری باشد از این رو عقل و علم در دین آنچنان نقش بالایی دارد که حتی خداوند در آیات بسیاری در قرآن به تعقل و تدبر بر امور تاکید داشته است ن وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ ﴿1﴾ نون سوگند به قلم و آنچه مى‏نویسند (1) سوره مبارکه القلم اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ ﴿1﴾ خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ ﴿2﴾ اقْرَأْ وَرَبُّکَ الْأَکْرَمُ ﴿3﴾ الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ ﴿4﴾ عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ ﴿5﴾ بخوان به نام پروردگارت که آفرید (1) انسان را از علق آفرید (2) بخوان و پروردگار تو کریمترین [کریمان] است (3) همان کس که به وسیله قلم آموخت (4) آنچه را که انسان نمى‏دانست [بتدریج به او] آموخت (5) و این اولین آیاتی است که بر پیامبر عظیم الشان اسلام حضرت محمد (ص) نازل شد که خداوند در آن اورا به خواندن سفارش کرده و خود را معلم انسان ها می داند سوره مبارکه علق آیات 1 تا 5 و در سوره مبارکه زمر آیه 9 می فرماید أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاء اللَّیْلِ سَاجِدًا وَقَائِمًا یَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَیَرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ ﴿9﴾ [آیا چنین کسى بهتر است] یا آن کسى که او در طول شب در سجده و قیام اطاعت [خدا] مى‏کند [و] از آخرت مى‏ترسد و رحمت پروردگارش را امید دارد بگو آیا کسانى که مى‏دانند و کسانى که نمى‏دانند یکسانند تنها خردمندانند که پندپذیرند (9) از این رو اسلام برای تمامی عقلید خود دلایل و برهان های قانع کننده ای دارد ذَلِکَ الْکِتَابُ لاَ رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِینَ ﴿2﴾ این است کتابى که در [حقانیت] آن هیچ تردیدى نیست [و] مایه هدایت تقواپیشگان است (2) سوره بقره آیه شریفه 2 بنابر این لازم می شود که به اصول اعتقادی اسلام نیز با تعقل بنگریم ... پيام هاي ديگران (غیر فعال) لينک مطلب بالای صفحه توحید جمعه ۱٥ مهر ،٢٠۱٠ :: نوشته شده توسط علی سمامی در ساعت ٢:٠٠ ‎ب.ظ توحید برای پرداختن به موضوع توحید یعنی عقید به یگانگی خداوند ابتدا با برهانی به اثبات و جود خدا و چگونگی خدا از دیدگاه مسلمین می پردازیم (توجه :‌ هر یک از براهین خداشناسی هدف خاصی را تعقیب می کند ونباید انتظار داشت که همه مباحث مربوط به خدا و صفات او از یک برهان به دست آید هدف از برهان زیر صرفا نفی تصادف و بی هدفی در پیدایش جهان است) با توجه به موجودات عالم از ذره ای به کوچکی یک اتم و الکترونها و پروتونها و نوترونهای درون آن گرفته تا کهکشان ها و غیره همه و همه گواه بر نظم موجود در جهان اند از آنجایی که می دانیم هر نظمی صانع عالم و قادری دارد (البته اگر در این قسمت برهان تردیدی دارید در پایین توضیح داده شده ) پس نتیجه می گیریم جهان صانع عالم و قادری دارد که آن را خدا می نامیم اگر در قسمت دوم برهان نظم تردید دارید اینجا کلیک کنید اما حال که یقین حاصل شد خدایی وجود دارد آن خدا چگونه باید باشد ؟: خداوند در قرآن با دو گونه صفات معرفی شده یکی صفاتی مانند غفور است عالم است قادر است و.. (= که به آن صفات ثبوتیه گویند )و دیگری صفاتی مانند خداوند ظالم نیست و ... (= که به آن صفات سلبیه گویند) ولی ما در اینجا فقط به ذکر 2 صفت آن می پردازیم 1. خداوند عالم است 2. خداوند قادر است نظم جهان که در برهان نظم (در بالا) نشان داده شد و بر منظم بودن پدیده های جهان دلالت بر وجود صانع با شعور می کند اگر مبدا جهان عالم و آگاه نبود هرگز نمی توانست چنین نظام خلق کند همچمین است اگر قادر نبود البته این برهان صرفا ثابت می کند پروردگار جهان حداقل در حد خلق نظام طبیعت از امور آگاه است و قادر است و اساسا اینکه علم و قدرت او محدود است یا نا محدود نیاز به براهین دیگری دارد که در حوصله این مقاله نمی گنجد مسلمانان عقیده دارند خداوند کامل مطلق است و هیچ گونه نقص در او راه ندارد و دلیل آن نامحدود بودن تمامی صفات الهی است صفاتی مانند عالم قادر رئوف و ... حال به توحید و مراتب آن می پردازیم همان طور که پیشتر نیز گفتیم توحید مراحلی دار و بر هر مسلمانی واجب است که به تمامی این مراتب اعتقاد داشته باشد الف . توحید ذاتی : خدا بی مثل و مانند است و ایجاد شدن مثل و مانند برای او ذاتا" محال است (ذاتا" محال است یعنی خود آن امر فی نفسه غیر ممکن است خواه قدرت فاعل نا محدود باشد یا محدود ، کلیه اموری که در آن اجتماع نقیضین وجود داشته باشد) و خداوند بسیط محض است و مرکب از هیچ گونه اجزایی نیست . براهین : (توجه شاید خواندن یک دلیل به تنهایی کفایت نکند زیرا حالات مختلف در دلایل مختلف بررسی شده) 1. معنی ندارد که یک موجود واحد مخلوق همه خدایان باشد زیرا اگر قدرت واراده هیچ یک برای خلق این پدیده کافی نباشد و نیاز به همکاری هم داشته باشند نتیجه می شود که هر یک به نوعی عاجزند پس نمی توانند خدا محسوب شوند 2. اگر هر یک پدیده خود را داشته باشند یعنی هر خدا فقط بر بخشی از جهان مخلوقات احاطه دارد بنابر این لازمه امر نقص و عجر خداست که با این که خداوند کامل مطلق است تناقض دارد 3. اگر دو خدا وجود داشته باشند یا هر دو قوی اند یا یکی قوی و دیگری ضعیف است اگر هردو قوی باشند چرا هر کدام دیگری را کنار نمی زند و تدبیر و اراده جهان را به تنهایی بر عهده نمی گیرد ؟ و در حالت دوم به آنکه ضعیف تر است نمی توان خدا گفت چون خدا کامل مطلق بوده باید از هر نقصی به دور باشد و باز یکی باقی می ماند 4. اگر دو موجود در عرض هم باشند ( = هر کدام در حدی ، توانایی انجام کار را دارند و وقتی در کنار هم باشند می توانند مفید واقع شوند مثل خورشید و آب در پرورش گیاه ) محدودند از طرف دیگر خداوند (واجب الوجود) نباید محدود باشد زیرا محدود بودن نشانه ضعف و نقص و معلول بودن است 5. فعل یک فاعل ناشی از خصوصیات آن فاعل است بنابر این اگر چند خدا بود به علت تفاوت در کمالات روحی تفاوتهایی ولو اندک وجود داشت و این تفاوت ها در افعال اثر می گزارند و آنها را متفاوت می کنند 6. همان طور که می دانید تعداد پیامبرانی که برای هدایت بشر از زمان خلقت اولین انسان یعنی آدم تا حضرت محمد (ص) که آخرین پیامبر مسلمانان بوده فرستاده شده اند 124000 پیامبر بوده و این تعداد پیامبر اکثرا" در زمانهای گوناگون زندگی کرده اند همه این انبیا در طول تاریخ خبر از خدای واحد داده اند و به صداقت در گفتار شهره زمان خود بوده اند 7. لازمه هر تعددی این است که یک جهت اشتراک و یک جهت اختلاف در کار باشد و به دیگر سخن هریک از آن دو موجود باید مرکب از آن جهت اشتراک و آن جهت اختلاف باشد اگر در جهان بیش از یک خدا وجود داشته باشد مستلزم این است که انها از جهتی مشترک و از جهتی و از جهتی باهم تفاوت داشته باشند و یعنی در آنها یک جهت اشتراک و یک جهت اختلاف و جود داشته باشد به عبارت دیگر هر کدام مرکب از دو جهت مذکور باشند . از طرف دیگر هر امر مرکبی برای موجود بودن احتیاج به اجرای خود دارد زیرا تا اجزاء نباشند ، مرکب هم وجود نخواهد داشت . بنابراین چون فرض دو خدا (واجب الوجود) منجر به مرکب بودن آن می شود و ترکیب نشانه احتیاج ونقص است پس لازم می آید که هریک از آن دو خدا ( واجب الوجود )، محتاج وناقص باشد و این محال است زیرا نقص و احتیاج از ویژگی های مخلوقات (ممکن الوجود) است و با خدا (واجب الوجود ) بودن سازگار نیست ب : توحید صفاتی : صفات خداوند عین ذات اوست و به بیان دیگر خداوند ذاتی است که سراسر علم و قدرت و ... (صفات خداوندی ) است و صفات او مفهوما مختلفند ولی مصداقا متحد اند از آنجا که پروردگار متعال از هیچ جهت به مخلوقات شباهت ندارد رابطه صفات و ذات او و نیز رابط صفات او با یکدیگر برخلاف مخلوقات است بدین ترتیب که بین ذات و صفات خدا هیچ گونه تعدد و دوگانگی وجود ندارد یعنی چنان نیست که او هم مانند مخلوقات ذاتش غیر از صفاتش باشد صفات او نه عارض و زائد بر ذات او بلکه عین ذات اوست . علم و قدرت در خداوند همان ذات خداوند است نه چیزی غیر از ذات او . به بیان دیگر خداوند ذاتی است که سراسر علم و قدرت و حیات است ایگونه نیست که او هم مانند سایر موجودات برای عالم بودن نیاز داشته باشد که چیزی به نام علم بر ذاتش عارض گردد . او به واسطه خود ذات عالم و قادر و... است نه به واسطه امری عارض و زائد بر ذاتش ( برداشت شخصی من :‌ خداوند خودش مطلق ، کامل همه صفاتش است مثلا خدا مثل ما آدم ها نیاز به تجربه و کسب علم و ... ندارد چون خودش مطلق علم است قبل از این که کسی چیز بداند او همه چیز را می دانسته و چون جسم یا ماده نیست تنها اورا می توانیم با صفاتش بیان کنیم ((ولی باز هم از درک او عاجزیم چرا ؟ چون مثلا ما همه چیز را نمی دانیم و کلا بشر هنوز خیلی از چیز ها را هنور کشف نکرده و ناشناخته های زیادی وجود دارد ولی خدا علم مطلق است همه چیز هایی را هم که بشر نمی داند او می داند چون خودش آنها را ساخته قبل از آنکه وجود داشته باشند و دیگر اینکه او خداست عالم بر همه چیز گذشته حال آینده چون علم او در محدوده زمان نیست حد ندارد)) همه این صفات مثل رحمانیت رحیمیت و علم و قدرت و ... به طور مطلق همه در یک موجود جمع شده که خداست بنا بر این ذات خدا عین صفات اوست ) لازمه دوگانگی ذات و صفات این است که آن موجود من حیث المجموع مرکب از ذات و صفات نباشد بنابراین خداوند هم مانند مخلوقات ، ذات و صفاتش غیر هم باشند ترکیب در ذات او پدید می آید و همان طور که در توحید ذاتی مطرح شد ترکیب نشانه نقص و احتیاج است و لذا از ساحت قدس الهی دور می باشد به علاوه صفات الهی اگر چه از نظر معنی و مفهوم متفاوتند ولی از نظر مصداق خارجی با یکدسگر متحد می باشند زیرا همان طور که گفته شد صفات خدا عین ذات اوست و چون ذات او از هرگونه ترکیب و تکثر دور است نتیجه می شود که صفات او عین یکدیگرند اگر صفات الهی از نظر وجود خارجی با یکدیگر متفاوت باشند کثرت وتعدد در ذات وی راه می یابد و این با بسلط محض ذات او منافات دارد چنین نیست که علم او یک چیز باشد و قدرت و سایر صفات او چیز های دیگر علم او همانن قدرت و قدرتش همانند حیات او و حیات او همانند دیگر صفات اوست. صفات خداوند همه یک چیزند و آن یک چیز هم ذات بسیط اوست .بنابراین همانطور که او در مقام ذات واحداست ( توحید ذاتی ) در مقام صفات نیز از وحدت محض برخوردار می باشد و در یک کلمه توحید صفاتی یعنی اعتقاد به یگانگی ذات و صفات و نیز یگانگی صفات با یکدیگر ج . توحید افعالی : همانطور که مخلوقات در ذات خود استقلال ندارند و به قیومی قائلند ، در فعل و اثر بخشی نیز استقلال محض و تام نداشته و قدرت و اثر بخشی و انجام فعل خود را در هر لحظه مدیون پروردگار جهان اند . و به بیان دیگر همان گونه که خداوند در ذات شریک ندارد در فاعلیت نیز شریک ندارد یعنی هیچ موجودی جز خدا در عالم نیست که همانند او فاعلیت خود را ذاتا و ستقل از هر موجود دیگری در جهان اعمال کند همان طور که هر فاعلی در ذات و وجود خود به خدا متکی است در فعل و اثر خود نیز به او وابسته است و مستقلا از خود هیچ ندارد . لا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم هیچ حول وقوه ای نیست مگر اینکه از جانب خدای عظیم و بلند مرتبه است د . توحید عبادی : عبادت دارای دو معناست 1. پرستش 2. اطاعت محض بنا براین مقصود از توحید عبادی این است که پرستش و همچنین اطاعت محض و بی چون و چرا ، مخصوص خداوند است انجام مراسم تقدیس و تنزیه و به کار بردن الفاظی که از تنزیه مطلق حکایت کند سجده کردن و نظیر این گونه اعمال (که نمونه های روشن پرستش اند) جز برای پروردگار جهان برای هیچ احدی جایز نیست

اعتقادات مسلمانان...
ما را در سایت اعتقادات مسلمانان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : حسین زارع زردینی zare-hosin بازدید : 132 تاريخ : يکشنبه 9 آذر 1393 ساعت: 7:21

مسلمانان معتقدند که اسلام آخرین دین است و بنیانگذار آن حضرت محمد بن عبدالله(ص) آخرین پیامبر الاهی است و پس از آن بعثتی روی نخواهد داد. عقیده خاتمیت از عقاید مسلم، قطعی و اجتماعی بین مسلمانان است. از این رو تا کنون کسی در آن مناقشه نکرده و هیچ مدعی یا منکری نیز نتوانسته است کوچکترین توفیقی در خدشه بر نظر مسلمانان کسب کند.

معمولاً در اثبات خاتمیت به دو نوع دلایل تمسک میشود: دلایل نقلی و دلایل عقلی. از باب نمونه یکی از دلیلهای دینی و کلامی مسلمانان برای خاتمیت رسول و ختم دیانت اسلام، آیه معروف قرآن است آنجا که میفرماید: ما کان محمد ابا احد من رجالکم و لکن رسول اللَّه و خاتم النبیین و کان اللَّه بکل شیء علیم البته برخی خاتم النبیین را به کسر تاء و بعضی نیز آن را به فتح تاء خوانده اند، اما در هر دو صورت بدون تردید اعلام میکند که با بعثت محمد بن عبدالله(ص) پیامبر دیگری نخواهد آمد و دین او پایان بخش سلسله ادیان توحیدی و الاهی است.

ابن فارس که یکی از بزرگترین دانشمندان علم لغت است مینویسد: معنای اصلی «ختم»، «به آخر رسیدن» است، در زبان عربی میگویند: «ختمت العمل» یعنی کار را به آخر رساندم و همچنین میگویند: «ختم القارئ السورة» یعنی قاری قرآن، سوره را به پایان رسانید، و تا آخر آن را خواند و از همین باب است «ختم» به معنای مهر کردن، زیرا آخرین مرحله حفظ بعضی از اشیا این طور است که درب ظرف و شیشه آن را مهر و موم کنند. «خاتم» به فتح و کسر تاء هم از همین باب است، زیرا مرسوم است که به وسیله «خاتم» یعنی «مهر» یا «انگشتری»، نامه ها و نوشته ها را ختم میکنند و مهر کردن نامه حاکی از آن است که نامه به پایان رسیده است. پیامبر ما را «خاتم الانبیاء» میگویند چون آخرین پیامبر الاهی است و «ختامه مسک» که در قرآن مجید آمده است یعنی آخرین چیزی که از آشامیدن آن شراب درک میکند، بوی مشک است

احادیث بسیاری نیز بر خاتمیت دلالت میکند

1. پیامبر اسلام(ص) فرمود: أنا اول الانبیاء خلقاً و آخرهم بعثاًن از نظر آفرینش اولم و از حیث بعث، پایانبخشم. 2. امیرالمؤمنین(ع) بارها در جای جای نهج البلاغه به خاتمیت حضرت محمد(ص) تصریح کرده اند؛ مانند: امین وحیه و خاتَمُ رُسُلهپیامبر اسلام، امین وحی الاهی و پایانبخش رسولانش بود. خاتمیت در اسلام به معنای آن است که پس از پیامبر اسلام، پیامبری نخواهد آمد و اسلام آخرین دین الاهی است. راز خاتمیت آن است که کاملترین دین به بشر داده شده و علل تجدید نبوت از میان رفته است برخی راز خاتمیت را در بلوغ عقلی بشر و بینیاز شدن او از وحی دانسته اند از نظر اینان اکنون دورانی است که انسانها برای زندگی خود نیازی به تجدید نبوت ندارند و با عقل جمعی خود میتوانند بر تنظیم امور زندگی خود فایق آیند و دیگر نیازی به تذکار نبی ندارند. اینان معتقدند: مردم رفته رفته از تذکار نبی مستغنی میگردند همچنان که بیماران رفته رفته از طبیب و کودکان رفته رفته از نظارت والدین مستغنی شوند.منظور این است که: بشریت به تدریج تکامل مییابد و به تذکار انبیا بیالتفات میگردد و سطحی را از پی سطحی دیگر پشت سر مینهدبه هرحال وحی متعلق به «دوران کودکی بشریتاست. بدین ترتیب است که عدهای خاتمیت را به معنای پایان دوره پیامبری و آغاز حاکمیت عقل جمعی بر امور زندگی تفسیر کرده اند و با چنین تفسیری در مسأله کمال و جامعیت دین گفته اند، میان خاتمیت و کمال و جامعیت دین تلازمی وجود ندارد، زیرا نقصان و عدم جامعیت دین را عقل جمعی جبران مینماید و از این پس در امور زندگی باید به عقل جمعی مراجعه کرد. پاسخ: ابتدا باید چند محور مشخص شود تا پاسخ پرسش مذکور روشن گردد. الف. علل تجدید نبوتها چه بود؟ ب. آیا خاتمیت صرفاً به معنای حاکمیت عقل جمعی بهجای استمداد از وحی است؟ ج. آیا با تفسیر خاتمیت به حاکمیت عقل جمعی میتوان نتیجه گرفت میان کمال و جامعیت دین و مسأله خاتمیت ملازمهای وجود ندارد و دیگر مسأله خاتمیت نمیتواند به عنوان دلیلی بر جامعیت و کمال دین به شمار آید؟ الف. محور اول: علل تجدید نبوتها چرا در طول تاریخ فقط یک پیامبر برانگیخته نشد؟ چرا دین کامل از همان ابتدای تاریخ نازل نگردید؟ چرا نبوت تجدید میگردید؟ حقیقت آنکه اصل نبوت را میتوان هم از دلیلهای برون دینی (دلیل عقلی) و هم از دلیلهای درون دینی (دلیل نقلی) اثبات کرد؛ ولی در انقطاع وحی، دلیل عقلی بر ضرورت انقطاع خاتمیت نداریم؛ یعنی عقل آمدن پیامبر دیگر را محال نمیبیند، جز اینکه دلیلهای درون دینی، عقل را متقاعد به پذیرفتن خاتمیت میکندالبته خاتمیت را میتوان از راههای مختلفی توجیه کرد. دانشمندان اسلامی کوشش بسیاری کردهاند تا به عمق این اندیشه پی ببرند و راز ختم نبوت را کشف کنند.[

اعتقادات مسلمانان...
ما را در سایت اعتقادات مسلمانان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : حسین زارع زردینی zare-hosin بازدید : 121 تاريخ : شنبه 8 آذر 1393 ساعت: 12:21